مردم ايران جهانيان را بهت زده کرده اند. چشم دنيا به ايران و سير تحولات آنست. لحن رسانه ها و دولتها و حتى جهت سياست خارجى شان بسيار سريع٬ بسيار زودتر از آنچه خودشان فکر ميکردند٬ تعديل شد. ديگر کسى وقت خود را با بحث "شمارش مجدد آرا" و "تقلب انتخاباتى" و "موسوى نماينده رفرم" سرگرم نميکند. اينها مسائلى مربوط به گذشته اند. تحليلهاى پايه اى تر و "نگرانى" ها جملگى از اين سخن ميگويند که ايران در آستانه تحولى عظيم و غير قابل بازگشت است که مسير آن بر کسى روشن نيست. همه ژورناليستهاى قلم به مزد و شبه کارشناسان مسائل ايران فهميدند که اين سالها و ماههاى اخير هرچه رشته کرده بودند پنبه شده است. ايران وارد يک دوران انقلابى و تحول عظيم و توده اى شده است. ايران اولين کشور دنياست که قدرتگيرى چپ در آن يک امکان واقعى است. در اين سالها فرانسه آبروى اعتراض توده کارگر و مردم محروم جهان بود و امروز ايران دارد به جهان الگو ميدهد. مردم ايران دنيا را سورپرايز کرده است.
راه بدون بازگشت رژيم اسلامى مراحل جديدى را از سر ميگذراند که هر کدام مختصات اين دوره انقلابى است. رهبر بى ارج و قرب ميشود٬ بالائيها سفره شان را از هم جدا ميکنند٬ باندهاى حکومتى مرتبا مشغول نقشه ريختن براى آينده خود هستند. گوئى قبل از اينکه به فکر تحميل سازشى به مردم باشند به فکر اين هستند که مردم بدانند اينها "مخالف" بودند! شايد فکر ميکنند جرمشان کمتر ميشود. لاريجانى و قاليباف و شبکه وسيع آخوندهاى مفتخور تنها چند نمونه اند. مسعود ده نمکى چاقو کش انصار حزب الله نمونه جالبتر است. دعوا ميان نظاميان و سران سپاه مورد ديگر است. تغيير لحن و رفتار محتاطانه نيروى انتظامى با مردم در قياس با لباس شخصيها و بسيج و سپاه نمونه ديگرى است. و بالاخره تلاش کمپ رفسنجانى و آيت الله هاى سنگين وزن براى عبور از خامنه اى و يا اساسا کنار گذاشتن او ابعاد تشديد بحران حکومتى را عريان ميکند.
خامنه اى از پس اين تحولات کمر راست نميکند. احمدى نژاد بجاى خود. خامنه اى ميداند اگر کرنش کند٬ اگر عقب بنشيند٬ تاج و تخت سلطنت اسلامى اش دود شده و هوا رفته است. او ميداند اگر حتى سازش کند جريانات افراطى درون رژيم٬ که ظاهرا مطيع و فرمانبر او هستند٬ راسا وارد عمل ميشوند. همينطور او ميداند با دلجوئى از رفسنجانى و ناطق نورى نميتواند احمدى نژاد را تحميل کند و حرفش را به کرسى بنشاند. امروز بالائيها همه وضعيت شان مشابه است. همه شان ميدانند بعد از عمرى جنايت٬ و مهمتر در مقابل اين اوضاع و مردمى مصمم و اميدورار٬ نميتوانند با امتياز دادن و امتياز گرفتن اين پيج تند را رد کنند. تشديد شکاف در بالا و ريزش نيروهاى تا مغز استخوان وفادار به رهبر و نظام جمهورى اسلامى انعکاس طبيعى وحشت از مردمى است که اينبار قصد ندارند عقب بنشينند.
اما نه خلع يد از خامنه اى به هر بهانه "شرعى" و جايگزينى نقش او به "شوراى رهبرى" نسخه نجات بخش است و نه اين سياست آتش خشم مردم را پائين مى آورد. هر تغييرى در بالا بعنوان چاشنى انفجارهاى بزرگتر در پائين عمل ميکند. اگر کسى فکر کند مردم به رفتن خامنه اى و مثلا جانشينى رفسنجانى و امثالهم قناعت ميکنند٬ مطلقا وضعيت امروز را درک نکرده است. اگر کسى فکر کند با ابطال "انتخابات" مردم خانه شان ميروند و موسوى "قهرمان ملى" ميشود٬ تنها دارد توهم مزمن خود را بروز ميدهد. آنها در بالا مشغول مذاکره اند و مردم در پائين عليه خامنه اى و جمهورى اسلامى شعار ميدهند. آنها در بالا سفره شان را از اقدامات اعتراضى مردم جدا ميکنند و مرتبا تکذيب نامه مينويسند و رفع مسئوليت ميکنند٬ و مردم در پائين به روشهاى انقلابى و شعارهاى انقلابى و سنتهاى انقلابى رو مياورند. داستان ايران اينست که همين امروز جمهورى اسلامى حکومت نميکند چون در وسيع ترين مقياس از نظر مردم نامشروع و فاسد و سرکوبگر و زائد است. از نظر مردم مسئله اساسى جستن راههائى براى خلاصى کامل از اين نکبت اسلامى است. فازهاى سونامى جنبش توده اى در راهند و منشا تشديد بحران در بالا همينجاست.
دو راهى مرگبار
سخنان امروز خامنه اى در مجلس و وضعيت بهم ريخته راست و همينطور شکاف در ميان چهار کانديد مضحکه انتخابات٬ فراخوانى به فراتر رفتن مردم از چهارچوب تاکنونى است. محسن رضائى از شکايت "انتخاباتى"٬ آنهم بخاطر وضعيت امنيتى کشور٬ "صرف نظر" کرد! ستاد موسوى هر نوع انتساب اجتماع وسيع امروز بهارستان را به خود تکذيب کرد. آخوند کروبى نيز بجز تکذيب نامه و لغو کردن تظاهرات و مراسم کار بيشترى نکرده و در هفته گذشته فريز شده است. مردم هم شب و روز در خيابان و محلات با نيروى سرکوب درگيرند و قربانى ميدهند. مردم از اول هم ميدانستند اين جماعت اينکاره نيستند و تا همنيجا نيز زيادى به جلو پرتشان کرده اند. با اينحال دو راهى مرگبار آنها شروع شده است. همه به نقطه غير قابل بازگشت رسيده اند. اتمام حجت امروز خامنه اى در مجلس دو راه بيشتر در مقابل موسوى و شرکا نميگذارد؛ يا از خامنه اى عبور کنند و يا خامنه اى از آنها عبور ميکند. تمکين و سازش و وقت خريدن و پروسه قانونى مردم را٬ و حتى خودشان را٬ مجاب نميکند. اوضاع چنين اجازه و فرصتى را نميدهد. مسئله برسر ايستادگى قاطع در مقابل خامنه اى و کنار زدنش و يا پرت شدن از نظام است. اين دو راهى مرگبار شترى است که دم در خانه سران اصلى نظام منحط اسلامى خوابيده است.
سيرهاى احتمالى و محدوديتها
راههاى زيادى بروى رژيم اسلامى باز نيست. کلاسيک ترين راه بورژوازى در ايندوره ها حکومت نظامى رسمى و کشتار سبعانه و بى پرواى مردم است. امرى که امروز بدرجه اى تست شده و نتيجه نداده است. تصميمى براين مبنا که وسيعا از درون و بيرون نظام ميزنيم و ميمانيم. آيا اين سناريو شانس دارد؟ وضعيت امروز در ميان نيروهاى نظامى و شروع شدن محکوميتهاى حمله به دانشگاه و مردم توسط سران درجه يک رژيم نشان ميدهد که حکومت چنين ظرفيتى را ندارد. جمهورى اسلامى اگر چنين غلطى بکند صدها هزار نفر عليه اش دست به اسلحه ميبرند. جمهورى اسلامى حتى نميتواند چند فرماندارى نظامى دوره شاه را داشته باشد. بسيار زودتر ميپاشد. کودتاى نظامى عليه مردم ممکن است وقفه اى اينجا و آنجا در اعتراضات بياندازد اما با اصل گسترش اعتراض در سراسر ايران روبرو خواهد شد. کودتاى نظامى عليه مردم با ضد کودتاى انقلابى روبرو ميشود و تا سرنگونى تمام و کمال حکومت و دستگيرى سران رژيم خاتمه نمى يابد.
يک راه ديگر قربانى کردن خامنه اى و دولت احمدى نژاد براى حفظ نظام است. اينراه امکانى به آرامش کوتاه و دوره اى ميدهد. اما چند تناقض ناقابل دارد؛ اولين تناقض اينست که طرف مقابل تسليم نميشود و خارج چهارچوبهاى نظام وارد عمليات تروريستى ميشود. دومين تناقض اينست که اين پروسه نميتواند "قانونى" و "مسالمت آميز" از طريق "مجلس خبرگان رهبرى" و "مجمع تشخيص مصلحت نظام" صورت بگيرد. بخشى از خود اين حضرات مورد هجوم اند. به همان درجه که طرفداران خامنه اى از سبعيت و سرکوب استفاده ميکنند٬ طرف مقابل ناچار است براى بقا همين کار را بکند. همين امروز هر حرف کاملا محرمانه آقا فردا روى اينترنت ميچرخد. نه بالا انسجام لازم اينکار را دارد و نه پائين ناظر بى طرف ماجرا خواهد ماند. برکنارى خامنه اى شيپور پايان جمهورى اسلامى را بصدا در مى آورد. از نظام چيزى براى آخوندها و مکلاهايش باقى نميماند.
يک راه دور از انتظارتر خلق وقايعى غير قابل پيش بينى است. باز کردن جبهه هاى جديد و اساسا خارجى و منطقه اى و مرزى و در ابعادى که بتواند صورت مسئله داخلى را موقتا تحت تاثير قرار دهد. حمله به اسرائيل با حمله اسرائيل به ايران و مسائلى از اين جنس. براى چنين شيوه هائى و حتى کمتر از آن بمبگذارى و ترور و انتساب آن به اپوزيسيون رژيم موقعيت بشدت ضعيفى دارد. چنين تلاشهائى از هر سو فورى و در قدم اول شکست ميخورد.
و بالاخره راه واقعى تر فراتر رفتن مردم از وضعيت کنونى است طورى که فلج سياسى و نظامى و امنيتى حکومت را بحد اعلا برساند. سراسرى شدن اعتراضات٬ عروج علنى سازمانها و ارگانهاى اعمال اراده توده اى مردم در کارخانجات و محلهاى زندگى در مقياس وسيع٬ خارج کردن قدرت به هر ميزانى که ممکن است از دست جمهورى اسلامى٬ ايجاد قدرت دوفاکتو براى فلج کردن نيروى سرکوب و تشديد شکاف و فروپاشى آن٬ اعتصابات عمومى و سراسرى کارگران و مستخدمين دولتى٬ و گسترش اعتراضات و تظاهراتهاى توده اى براى بزير کشيدن کل جمهورى اسلامى.
همه شواهد و سير رويدادها بر ضرورت فورى امکان آخر تاکيد ميکنند. موسوى و رفسنجانى اگر مانند خامنه اى "جان ناقابل" شان را در طبق اخلاص بگذارند و "دعاى شهادت" هم بخوانند٬ وقتى که با موج فزاينده اعتراض و خواستهاى مردم روبرو شوند٬ هر کدام ناچارند نقش خامنه اى را ايفا کنند. جنگ بالائى ها جنگ بازنده هاست. هر راهى بروند نظامشان ضعيف تر و ناتوان تر ميشود و هر سياستى اتخاذ کنند براى مهار مردم و به خانه فرستادنشان است. احتمال وسيع تر اينست که دست به جنايت هاى ديگرى بزنند و آخرين کارت شان را در بازى مرگ جمهورى اسلامى زمين بزنند. امروز مردم هنوز تلاش ميکنند شکاف را در بالا بيشتر کنند تا اعتراض خود را گسترده کنند اما به حکم شرايط ناچارند فراتر بروند. تاکتيک ديروز بدرد امروز نميخورد. حتى اگر امروز وارد اينکار نشوند با هر سازش در بالا و تعرض به پائين جبرا بايد وارد اين مرحله شوند. راه واقعى تر اينست که بازى بالائى را بهم زد و ابتکار عمل سياسى را بدست گرفت. بايد ذلالت و تفرقه در بالا را به اعمال قدرت در پائين ترجمه کرد.
الگوى ايران از طريق گرفتن ابتکار عمل انقلابى در پائين در حال شکلگيرى است. حتى تداوم همين سطح از اعتراضات در گرو اتخاد فورى اينکار است. دوره عبور علنى از کل جمهورى اسلامى آغاز شده است. *